دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
بررسی غلظت آرسنیک در برخی خاکهای آهکی قروه و جذب آن بهوسیله ذرت، گندم و کلزا در یک خاک آلوده طبیعی
1
16
FA
محمد
بابااکبری ساری
دانشجوی دکتری، گروه مهندسی علوم خاک، دانشگاه تهران
محسن
فرحبخش
استادیار گروه مهندسی علوم خاک، دانشگاه تهران
غلامرضا
ثواقبی
استاد گروه مهندسی علوم خاک، دانشگاه تهران
نصرت اله
نجفی
استادیار گروه خاکشناسی، دانشگاه تبریز
آلودگی آب، خاک و گیاه به آرسنیک از نظر زیست محیطی بسیار مهم است. این تحقیق با هدف بررسی غلظت آرسنیک خاک و مقایسه میزان جذب آرسنیک بهوسیله ذرت، گندم و کلزا در یک خاک طبیعی آلوده انجام شد. آرسنیک خاک با استفاده از عصارهگیرهای سولفات آمونیوم 05/0 مولار، آب و اسید نیتریک غلیظ در 20 نمونه خاک که بهصورت تصادفی از مناطق شمالی قروه انتخاب شده بودند، تعیین شد. سپس در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار، گیاهان ذرت، گندم و کلزا در یک خاک آهکی آلوده به آرسنیک به مدت 120 روز در شرایط گلخانهای رشد داده شدند. نتایج نشان داد حداکثر غلظت آرسنیک کل در خاکهای مورد مطالعه 3470 میلیگرم در کیلوگرم خاک بوده و میزان آرسنیک کل خاک با درصد رس، سیلت و کربنات کلسیم معادل همبستگی مثبت معنیداری داشت. مقادیر آرسنیک استخراج شده با اسید نیتریک غلیظ، سولفات آمونیوم و آب در خاک انتخاب شده به ترتیب 990، 4/0 و 5/0 میلیگرم در کیلوگرم خاک بود. میانگین غلظت آرسنیک در بخش هوایی ذرت، گندم و کلزا به ترتیب 7، 15 و 16 میلیگرم در کیلوگرم و در ریشه آنها به ترتیب 51، 102 و 84 میلیگرم در کیلوگرم بود. میانگین جذب آرسنیک در بخش هوایی ذرت، گندم و کلزا به ترتیب 728/0، 350/0 و 198/0 میلیگرم در گلدان بود. بهعلاوه، فاکتور تجمع زیستی آرسنیک در گیاهان ذرت، گندم و کلزا به ترتیب 006/0، 015/0 و 016/0 و فاکتور انتقال به ترتیب 129/0، 148/0 و 181/0 بود. آرسنیک استخراج شده با آب و سولفات آمونیوم 05/0 مولار نسبت به اسیدنیتریک غلیظ، با جذب آرسنیک توسط ذرت همبستگی بیشتری نشان داد. خطر ورود آرسنیک به چرخه زندگی دام و انسان بهوسیله گندم با فاکتور تجمع زیستی بیشتر نسبت به ذرت در زمینهای کشاورزی شمال قروه وجود دارد.
آرسنیک,آلودگی طبیعی,تجمعزیستی,فاکتور انتقال
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_877.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_877_fd2b4d5b50b34a2b666a0d4c7396ca54.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
تغییرات مکانی و زمانی عملکرد جو تحت مدیریت¬های کم¬آبیاری
(مطالعه موردی: منطقه ماهیدشت استان کرمانشاه)
19
32
FA
مریم
احمدی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد،گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه رازی کرمانشاه
بهمن
فرهادی بانسوله
استادیار،گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه رازی کرمانشاه
مختار
قبادی
استادیار،گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه رازی کرمانشاه
واکنش گیاه نسبت به کمآبیاری و تأثیر آن بر عملکرد گیاه زراعی از عوامل مهم در تعیین مقدار بهینه کمآبیاری میباشد. مدلهای شبیهسازی رشد گیاهی از جمله مدل WOFOST ابزارهایی هستند که میتوانند جهت بررسی آثار کمآبیاری روی عملکرد محصولات مورد استفاده قرار گیرند. ترکیب این مدلها با سیستمهای اطلاعات جغرافیایی محققین را قادر میسازد که تاثیر تغییرات مکانی و زمانی عوامل بیوفیزیکی موثر بر رشد گیاه را آنالیز نمایند. سیستم نظارتی رشد محصولCGMS که جهت پیشبینی عملکرد گیاهان زراعی تهیه گردیده است بهطور همزمان مدل نقطهای شبیهسازی رشد گیاهی WOFOST را در واحدهای مختلف سطح یک منطقه اجرا مینماید و نتایج آن قابلیت نمایش در GIS را دارند. در این مطالعه از امکانات موجود در سیستم CGMS به منظور بررسی تغییرات مکانی و زمانی عملکرد جو در شرایط کمآبیاری در منطقه ماهیدشت استان کرمانشاه استفاده گردیده است. به منظور کاربرد این سیستم منطقه مورد مطالعه به 440 واحد همگن از نظر خصوصیات بیوفیزیکی و اقتصادی – اجتماعی تقسیم گردید. سپس رشد گیاه جو زمستانه تحت چهار مدیریت آبیاری (آبیاری کامل، 20، 40 و 60 درصد کمآبیاری) با توجه به اطلاعات گیاهی واسنجی شده در مطالعات قبلی و دادههای روزانه هواشناسی (2008 – 1992 ) ایستگاههای موجود در دشت و مناطق مجاور آن شبیهسازی گردید. نتایج به دست آمده بیانگر این است که عملکرد (دانه و بیولوژیک) در واحدهای موجود در وسط دشت بیشتر بوده است. علاوه بر این در کمآبیاری درصد کاهش عملکرد دانه بیشتر از عملکرد بیولوژیک است. ضمنا درصد کاهش عملکرد در واحدهای مختلف منطقه مورد مطالعه با هم تفاوت معنیدار (1٪=α) داشتند. همین نتایج بیانگر تفاوت قابل معنی دار عملکرد (1٪=α) در سالهای مختلف میباشد.
جو,کم¬آبیاری,ماهیدشت,CGMS,WOFOST
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_879.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_879_52d790b8804e277ba96bfd62c6a25410.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
اثر قارچ¬های میکوریز آربوسکولار بر برخی خصوصیات فیزیکی و جذب عناصر در یک خاک درشت بافت زیر کشت گوجه¬فرنگی
33
43
FA
فریبا
سمائی
دانشجوی کارشناسی ارشد گروه علوم خاک، دانشکده فناوری کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی
شکراله
اصغری
استادیار گروه علوم خاک، دانشکده فناوری کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی
sh_asghari2005@yahoo.com
ناصر
علی¬اصغرزاد
استاد گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
محمد¬رضا
ساریخانی
استادیار گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
قارچهای میکوریز آربوسکولار علاوه بر افزایش رشد گیاه از طریق جذب عناصر غذایی، با ترشح ماده گلیکوپروتئینی بنام گلومالین نقش بسزایی در بهبود ساختمان خاک و مقاومت خاکدانهها دارند.در این تحقیق جهت بررسی تغییرات برخی خصوصیات فیزیکی و جذب عناصر در یک خاک لوم شنی زیر کشت گوجهفرنگی از دو گونه قارچ میکوریز آربوسکولار شامل <em>گلوموس اینترارادیسز</em> (GI)، <em>گلوموس اتونیکاتوم</em> (GE) و شاهد (بدون قارچ) تحت شرایط گلخانهای و در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار استفاده گردید. نتایج نشان داد که قارچهای GI و GE به ترتیب باعث افزایش معنیدار (01/0 > P) میانگین وزنی قطر خاکدانهها (MWD) به میزان 4/193 و 8/288 درصد، منافذ مزو به میزان 7/49 و 9/25 و منافذ میکرو به میزان 5/5 و 6/19 درصد، رطوبت ظرفیت مزرعهای (FC) به میزان 1/14 و 1/35 درصد، رطوبت نقطه پژمردگی دائم (PWP) به میزان 4/12 و 6/22 درصد، آب قابل استفاده (AWC) به میزان 9/14 و 3/41 درصد و کاهش جرم مخصوص ظاهری (D<sub>b</sub>) به میزان 1/4 و 8 درصد، منافذ ماکرو به میزان 2/10 و 1/14 درصد و هدایت هیدرولیکی اشباع (K<sub>s</sub>) به میزان 4/52 و 8/70 درصد نسبت به شاهد گردیدند. مقدار جذب فسفر در اثر همزیستی با قارچهای GE و GI نسبت به شاهد به ترتیب حدود 2/1089 و 8/600 درصد و مقدار جذب پتاسیم حدود 5/811 و 2/506 درصد در اندامهوایی گوجهفرنگی افزایش یافت. میتوان نتیجه گرفت همزیستی میکوریزی به عنوان یک روش بیولوژیک و پایدار باعث ارتقای کیفیت فیزیکی و شیمیایی در خاک درشت بافت میگردد.
پایداری خاکدانه¬ها,توزیع اندازه منافذ,جذب فسفر و پتاسیم,خاک لوم شنی,قارچ میکوریزی,هدایت هیدرولیکی
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_880.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_880_80690a1aac01327f584b08e7fdc3710c.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
اثر خصوصیات خاک بر تولید روا¬¬¬¬ن¬آب و رسوب در مقیاس مزرعه (مطالعه موردی بخشی
از اراضی کشاورزی اطراف شهرستان ساری)
45
57
FA
عطااله
کاویان
استادیار دانشکده منابع طبیعی و پژوهشکده ژنتیک و زیست فناوری کشاورزی طبرستان، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
راضیه
عسگریان
دانش آموخته کارشناسی ارشد آبخیزداری، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
زینب
جعفریان جلودار1و
- استادیار دانشکده منابع طبیعی و پژوهشکده ژنتیک و زیست فناوری کشاورزی طبرستان، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
محمدعلی
بهمنیار
استاد دانشکده علوم زراعی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
ویژگیهای خاک، متغیرهای مهمی در فرایندهای روانآب و فرسایش خاک میباشند. لذا این پژوهش برای بررسی شماری از متغیرهای موثر خاک در تولید روانآب و هدررفت خاک، در اراضی کشاورزی واقع در محدوده شهرستان ساری انجام شد. جهت انجام نمونهبرداری از منطقه مورد نظر، شبکه بندی به صورت سیستماتیک جمعا در 60 نقطه، با فواصل 20 متر انجام گرفت. همچنین با بهرهگیری از دستگاه شبیهساز باران اقدام به ایجاد باران شد. شدت و مدت بارندگی برای کلیه آزمایشهای باران ثابت و برابر 2 میلیمتر بر دقیقه و با مدت زمان 15 دقیقه در نظر گرفته شد. همزمان نمونههای خاک نیز از نقطه مجاور شبیهسازی از عمق 30-0 سانتیمتری جمع آوری شد. نتایج نشان داد که متغیرهای رطوبت پیشین خاک، ماده آلی، درصد ذرات شن و وزن مخصوص ظاهری به ترتیب با میزان همبستگی 56/0 ، 40/0 ، 29/0 و 28/0 بیشترین تاثیر را در تولید روانآب دارند. همچنین در فرآیند هدررفت خاک نیز متغیرهای درصد ماده آلی و رس با ضریب همبستگی 303/0 و 30/0 بیشترین تاثیر را در اراضی زراعی داشتهاند. نتایج ارائه مدل رگرسیون چند متغیره خطی نشان داد که با بهرهگیری از متغیرهای درصد ماده آلی، رطوبت پیشین خاک و رس میتوان میزان تولید روانآب و هدررفت خاک را به ترتیب با ضریب تبیین 493/0 و 71/0 برآورد نمود.
باران¬ساز,روان¬آب,زمین کشاورزی,فرسایش خاک
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_881.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_881_e5f5e6140967d4319da871319ab2fd18.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
ترکیب بهینه متغیرها برای شبیه¬سازی رواناب در حوزه آبخیز امامه با استفاده
از آزمون گاما
59
72
FA
علیرضا
شریفی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد منابع آب، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
یعقوب
دین¬پژوه
دانشیار، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
احمد
فاخری¬فرد
استاد، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
علیرضا
مقدم¬نیا
دانشیار، گروهاحیایمناطقخشکوکوهستانی،دانشکدهمنابعطبیعی،دانشگاهتهران
رواناب ناشی از بارش یک فرایند پیچیده و غیرخطی بوده و بنابراین، مدلسازی آن چندان آسان نیست. هدف این مطالعه کاربرد آزمون گاما برای انتخاب ترکیب بهینه متغیرهای ورودی در مدلسازی رواناب رودخانه حوزه آبخیز امامه میباشد. برای تعیین بهینه تعداد دادههای مورد نیاز برای مدلسازی از آزمون M استفاده شد. دادههای بارندگی P(t) و روانابR(t) در مقیاس روزانه و در طول دوره آماری 1388- 1379 استفاده شد. همچنین هشت متغیر ورودی شامل سری مربوط به جریان با تأخیر یک روزه (R(t-1))، دو روزه (R(t-2))، سه روزه (R(t-3)) و چهار روزه (R(t-4))، سری بارندگی روزانه بدون تأخیر زمانی (P(t)) و با تأخیرهای یک روزه (P(t-1))، دو روزه (P(t-2)) و سه روزه (P(t-3)) استفاده شد. مدلسازی جریان آب رودخانه با استفاده از تعداد نقاط بهینه متغیرهای منتخب با روشهای شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون خطی محلی انجام شد. نتایج نشان داد که شش متغیر شامل P(t)، P(t-1)، P(t-2)، P(t-3)، R(t-1) و R(t-2) بهینه ترکیب متغیرها در مدلسازی جریان رودخانه حوزه مذکور میباشند. همچنین با استفاده از خروجی آزمون M تعداد 1405 داده برای بخش آموزش مدلسازی مناسب تشخیص داده شد. نتایج حاکی از این واقعیت است که روش رگرسیون خطی محلی LLR)) در قسمت آموزش از دقت بالاتری نسبت به روش شبکههای عصبی مصنوعی برخوردار است، در حالیکه در مرحله تست مدل، روش شبکه عصبی از دقت بیشتری برخوردار بود. مقدار R<sup>2</sup> و RMSE روش LLR در بخش آموزش بترتیب معادل 96/0 و 7/1 بدست آمد.
آزمون گاما,حوزه آبخیز امامه,رگرسیون خطی محلی,شبکه عصبی مصنوعی
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_882.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_882_8e1a191d41314c93703b773b15a5625c.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
کاربرد روش Grey در مدل¬سازی بارش- رواناب سال¬های بدون آمار
(مطالعه موردی: حوضه آبریز شهرچای ارومیه)
73
86
FA
ندا
خان محمدی
دانشجوی کارشناس ارشد، گروه مهندسی آب، دانشگاه ارومیه
حسین
رضایی
دانشیار، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه
برآورد سیلاب در حوضههای آبریز با دادههای آماری کم، همواره مورد توجه محققین هیدرولوژیست خصوصا در کشورهای در حال توسعه می باشد. با توجه به اهمیت این موضوع، قابلیت تئوری Grey جهت برآورد سیلاب در سالهای بدون آمار حوضه آبریز شهرچای مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور با فرض دو حالت مختلف برای حوضه مورد مطالعه، صحتسنجی مدل صورت گرفت. در حالت اول با در دست داشتن آمار لیمنوگراف و بارانسنجثبات برای همه رویدادهای اتفاق افتاده، گزینههای مختلف جهت صحتسنجی به کار گرفته شد. در حالت دوم صحتسنجی مدل با فرض نبود آمار بارانسنج ثبات در دو سال آماری انتخابی صورت گرفت. در این حالت الگوی ساعتی بارندگی مقادیر بارانسنج تجمعی توسط سه روش، روش سازمان هواشناسی جهانی (WMO)، مقادیر منطقهای روش WMO و معادله ارائه شده توسط قهرمان و آبخضر بدست آمد. نتایج حاصله نشان داد که تئوری Grey نسبت به دادههای واقعی بسیار حساس است و دادههای حاصله از بارانسنج ثبات نقش مهمی در تخمین پارامترهای این تئوری و در نتیجه شبیهسازی بهتر مقادیر دبی دارد. همچنین نتایج نشان داد که روش WMO نسبت به روش منطقهای و روش قهرمان و آبخضر توانایی بالایی در پیشبینی هیدروگرافهای سیل داشته و روش قهرمان و آبخضر با متوسط تغییر نسبی حجم سیلاب 52/12 درصد، در مقایسه با روشهای WMO و منطقهای از قابلیت بیشتری در برآورد حجم سیلاب برخوردار است.
برآورد سیلاب,تئوری Grey,روش قهرمان و آبخضر,روش WMO,سال¬های بدون آمار
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_883.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_883_ea1d9c45663c99dd8e1e8dee38ebd263.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
پایش بلند مدت خشکسالی¬های ارومیه با استفاده از شاخص کمبود توأم
87
103
FA
رسول
میرعباسی نجف آبادی
0000-0002-9897-0042
دانشجوی سابق دکتری، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
mirabbasi_r@yahoo.com
احمد
فاخری¬فرد
استاد گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
یعقوب
دین¬پژوه
دانشیار گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز
سید سعید
اسلامیان
دانشیار گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه صنعتی اصفهان
prof.eslamian@gmail.com
پایش و پیشبینی خشکسالیها، بویژه تعیین دقیق زمان شروع و تداوم آن، اهمیت ویژهای در مدیریت منابع آبی و برنامهریزی جهت کاهش اثرات مخرب خشکسالی دارد. در این مطالعه خشکسالیهای هواشناختی ارومیه در دوره آماری2011-1951 با استفاده از شاخص کمبود توأم (JDI) و شاخص بارش استاندارد شده متداول (SPI) و شاخص SPI اصلاح شده () مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که استفاده از شاخص تا حدود زیادی معایب SPI متداول را برطرف میکند و تغییرات فصلی بارش را در محاسبه شاخص SPI لحاظ مینماید. با این حال شاخص نیز همانند شاخص SPI متداول به مقیاس زمانی حساسیت نشان میدهد، زیرا ممکن است نتایج ناسازگار در مقیاسهای زمانی مختلف ظاهر شود و این موضوع باعث سردرگمی محققان در ارزیابی خشکسالی ها میشود. برای حل این مشکل از شاخص کمبود توأم استفاده شد. شاخص JDI با ایجاد توزیع توأم شاخص های با مقیاس های زمانی 1 تا 12 ماهه با استفاده از توابع مفصل بدست میآید. نتایج محاسبه شاخص JDI نشان داد که ارومیه یک سلسله خشکسالی بلندمدت و شدید (1-JDI<) را در خلال سالهای 1996 تا 2011 تجربه کرده است. بطوریکه در این دوره (2011-1996) از کل 192 ماه، 101 ماه خشک (JDI<0) بوده است. همچنین دورههای خشک از شدت بیشتری (نسبت به دورههای تر) برخوردار بودهاند. این خشکسالیها عواقب زیست محیطی وخیمی از جمله خشک شدن دریاچه ارومیه را بهمراه داشته است.
ارومیه,توابع مفصل,خشکسالی,شاخص بارش استاندارد شده (SPI),شاخص کمبود توأم (JDI
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_884.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_884_c7a9316869949c166b075f531d4440f4.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
نگرشی نو در آنالیز فراوانی جریانهای حداقل هفت روزه
(مطالعه موردی: حوضه دریاچه ارومیه
105
116
FA
محمد حسین
نوری قیداری
استادیار گروه مهندسی عمران، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد زنجان، زنجان، ایران
وحید
حسینی تودشکی
استادیار گروه مهندسی عمران، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد زنجان، زنجان، ایران
دبی حداقل هفت روزه یکی از مهمترین پارامترهای مورد نیاز برای مدیریت کمی و کیفی رودخانه بوده و نقش مهمی در تعیین جریانهای حداقل و تعیین حقابه زیست محیطی دارد که به روش آنالیز فراوانی برای دوره بازگشت معین قابل برآورد است. با توجه به ماهیت پیچده کمآبیها، با مطالعات محدودی که بر روی توزیع احتمالاتی کمآبیها صورت گرفته، هنوز بررسی توزیعهای احتمالاتی مناسب برای آنالیز فراوانی کمآبیها مورد توجه است. در این تحقیق سعی شد تا در کنار ارزیابی عملکرد توزیعهای احتمالاتی متداول در تحلیل جریان حداقل، توزیع احتمالاتی به نام توزیع مقادیر حدی نوع سه برای توصیف نمایههای کم آبی معرفی گردد. توزیع احتمالاتی ارائه شده با بکارگیری توزیع لوگنرمال برای متوسط جریان هفت روزه بدست آمده است. نتایج بررسیهای بعمل آمده بر روی جریانهای حداقل هفت روزۀ حوضه دریاچه ارومیه نشان میدهد، توزیع احتمالاتی معرفی شده یعنی توزیع مقادیر حدی نوع سه عملکرد بسیار بهتری در مدل کردن جریان حداقل هفت روزه نسبت به سایر توزیعهای احتمالاتی متداول دارد.
آنالیز فراوانی,توزیع احتمالاتی,حوضه دریاچه ارومیه,جریان حداقل,نمایه کم آبی
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_885.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_885_f0ef55224fbc66d7b6edf492a8a63acd.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
َبررسی آزمایشگاهی پرش هیدرولیکی در سرریزهای جانبی
117
128
FA
کامران
محمدی
دانشجو دکتری رشته سازه¬های آبی، گروه سازه¬های آبی دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز
علی
Hosseinzadeh Dalir
دانشیار گروه مهندسی آب دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز
سرریز جانبی یکی از سازههایی است که به طور گسترده در آبگیرها مورد استفاده قرار میگیرد. به علاوه این سازه به عنوان یک سازه حفاظتی در موارد گوناگون و به منظور تخلیه آب اضافی به کار میرود. در برخی موارد ممکن است در طول جریان متغیر مکانی روی سرریز جانبی، پرش هیدرولیکی رخ دهد و بررسیها نشان میدهد تا کنون تحقیقات بسیار اندکی بر روی این حالت از جریان انجام پذیرفته است. در این تحقیق پروفیل سطح آب و ضریب تخلیه سرریز جانبی برای شرایطی که در جریان متغیر مکانی پرش هیدرولیکی رخ دهد بررسی گردید. شاخصهای آماری RMSE و <sup>2</sup>R بین مقادیر مشاهداتی و مقادیر حاصل از رابطه ارائه شده برای ضریب تخلیه سرریز جانبی در پرش هیدرولیکی متغیر مکانی به ترتیب برابر با 005/0 و 778/0 بدست آمد. همچنین روش جدید "سابرامانیای واسنجی شده" ارائه شده است که شکل پروفیل سطح آب پرش هیدرولیکی در سرریز جانبی را معین میسازد. این روش همخوانی بسیار مناسبی با دادههای آزمایشگاهی دارد. مطالعات حاضر نشان داد پرش هیدرولیکی در جریان متغیر مکانی همراه با نوساناتی در سطح آب بوده و شکل نسبتًا ثابتی دارد.
پرش هیدرولیکی,سرریز جانبی,ضریب تخلیه,روش سابرامانیای واسنجی شده
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_886.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_886_81db9a32a9094c589a17fff4196576fb.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
تلفات انرژی ناشی از دفلکتور در سرریز جامی شکل ساده و سرریزجامی شکل همراه با
کانال نزدیک شونده
131
140
FA
محدثه
صادقی عسکری
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد سازه های آبی دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز
مهدی
قمشی
استاد گروه سازه های آبی دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز
m.ghomeshi@yahoo.com
پرتابههای جامی شکل معمولا برای انتقال جریان به دور از سازه و اتلاف انرژی جریان در مواقعی که سرعت جریان بیشتر از 20 متر بر ثانیه باشد، استفاده میشوند. یکی از راههای افزایش راندمان استهلاک انرژی در پرتابه جامی شکل استفاده از دفلکتور میباشد. دفلکتور سازهای گوهای شکل است که موجب تغییر مسیر قسمتی از جریان در جام میشود. آزمایشات روی 2 مدل پرتابه جامی شکل در انتهای سرریز اوجی با چهار دبی 10، 15، 20 و 25 لیتر بر ثانیه برای مدل اول و سه دبی 15، 20 و 25 لیتر بر ثانیه برای مدل دوم بوسیله دفلکتورهایی با طول 3، 6 و 9 سانتیمتر و زاویههای ˚12، ˚22، ˚32 و ˚42 انجام شدند. تحلیل دادهها نشان داد که استفاده از دفلکتور با زاویههای مختلف باعث تغییر میزان استهلاک انرژی شده است. با افزایش عدد فرود درصد تلفات انرژی افزایش مییابد. بیشترین اختلاف اتلاف انرژی نسبت به حالت بدون دفلکتور مربوط به پرتابه جامی با دفلکتور 6 سانتیمتری و زاویه ˚22 درجه به مقدار 6/34% است که در عدد فرود 4/3 اتفاق افتاده است. مدل دوم تلفات انرژی بیشتری را نسبت به مدل اول داشته است.
تلفات انرژی,دفلکتور,سرریز جامی شکل,مدل فیزیکی
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_887.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_887_823044967adfd7eaca92966e118abf39.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
واسنجی و ارزیابی هفت روش¬ تخمین تبخیر- تعرق گیاه مرجع مبتنی بر تابش خورشیدی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه
143
158
FA
امید
بابامیری
دانشگاه تبریز
یعقوب
دین¬پژوه2
دانشگاه تبریز
اسماعیل
اسدی
دانشگاه تبریز
esasadiesmaeil@gmail.com
هدف این مطالعه مقایسه و واسنجی هفت روش مختلف تخمین مبتنی بر تابش خورشیدی در مقیاس ماهانه در حوضه دریاچه ارومیه میباشد. روشهای انتخاب شده شامل دورنبوس- پرویت (DP)، پریستلی- تیلور (PT)، مکینگ (M)، جنسن- هیز (JH)، تورک (T)، آبتیو (A) و مکگینز- بوردن (MB) بودند. برای این منظور از اطلاعات ده ایستگاه هواشناسی سینوپتیک در دوره آماری 1986 تا 2010 استفاده شد. نتایج روشهای مذکور با خروجی روش فائو پنمن-مانتیث (PM56) مقایسه شدند. واسنجی روشها برای تمام ماهها و در طول دوره آماری مذکور در ایستگاهها انجام شد. ارزیابی روشهای مورد مطالعه با آمارههای <em>،</em>RMSE <em>، </em>MBE<em>، </em>MAEوRE انجام شد. نتایج نشان داد که قبل از واسنجی، نتایج روشهای مختلف اختلاف زیادی با نتایج نظیر روش PM56 دارند. واسنجی روشها عملکرد آنها را بطور قابل ملاحظهای بهبود بخشید. بعد از واسنجی، روش DP به عنوان بهترین روش در حوضه مورد مطالعه شناخته شد و میانه ارقام نظیر معادل 982/0 بدست آمد. در این روش (پس از واسنجی) میانه آمارههای RMSE، MBE، MAE و RE به ترتیب معادل 89/7، 62/0-، 03/6 و 40/3- میلیمتر در ماه بدست آمد. پس از DP روش PT به عنوان دومین روش مناسب در حوضه مذکور تشخیص داده شد. روشهای M<em>،</em>JH، T، A و MB، به ترتیب، در ردههای سوم تا هفتم قرار گرفتند.
پنمن-مانتیث,تابش,تبخیر- تعرق,حوضه آبریز دریاچه ارومیه
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_894.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_894_9569b63fdd9754151314f7637e853c35.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
اثر باکتری¬های ریزوبیومی محرک رشد گیاه بر بهبود شرایط تغذیه¬ای کلزا (.Brassica napus L) تحت تنش شوری
159
175
FA
داود
سقفی
دانشگاه تهران
حسینعلی
علیخانی
دانشگاه تهران
بابک
متشرع زاده
دانشگاه تهران
به منظور بررسی تاثیر مایهزنی باکتریهای ریزوبیومی محرک رشد گیاه بر جذب عناصر غذایی (نیتروژن، فسفر، پتاسیم، آهن، روی، منگنز و مس) در کلزا تحت تنش شوری، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار، با دو فاکتور: 1- شوری در چهار سطح <sub>0</sub>S، <sub>1</sub>S، <sub>2</sub>S و <sub>3</sub>S (به ترتیب 0، 3، 6 و 9 دسیزیمنس برمتر) و 2-جدایههای ریزوبیومی (در هفت سطح <sub>1</sub>T: بدون باکتری (شاهد)، <sub>2</sub>T: باکتری متحمل به شوری و حلکننده فسفاتهای نامحلول معدنی، <sub>3</sub>T: باکتری متحمل به شوری، مولد ACC-دآمیناز و حلکننده فسفاتهای نامحلول معدنی، <sub>4</sub>T: باکتری متحمل به شوری، مولد ACC-دآمیناز زیاد و IAA، <sub>5</sub>T: باکتری متحمل به شوری، مولد ACC-دآمیناز، IAA و حلکننده فسفاتهای نامحلول معدنی، <sub>6</sub>T: باکتری متحمل به شوری، <sub>7</sub>T: باکتری حساس به شوری)، اجرا شد. در مجموع، با افزایش سطوح شوری غلظت عناصر غذایی کاهش یافت. بر اساس نتایج حاصله، مایهزنی باکتری تاثیر معنیداری بر جذب عناصر غذایی نشان داد (01/0P<). تحت تنش شوری، بیشترین غلظت نیتروژن (22 تا 33 درصد افزایش نسبت به شاهد) و روی (20 تا 47 درصد) از تیمار <sub>4</sub>T بدست آمد. به علاوه، بالاترین غلظت فسفر با افزایش 11 تا 37 درصدی نسبت به شاهد در تیمار <sub>3</sub>T مشاهده شد. همچنین مایهزنی با تیمار <sub>5</sub>T به ترتیب سبب افزایش 83 و 25 درصدی در غلظت آهن و مس نسبت به شاهد در سطح شوری <sub>3</sub>S گردید. در مجموع میتوان بیان کرد استفاده از زادمایه باکتریهای ریزوبیومی محرک رشد به عنوان یک کود زیستی جهت نیل به کشاورزی پایدار حائز اهمیت بوده و میتواند به عنوان روشی ساده و اقتصادی در بهبود تغذیه کلزا تحت تنش شوری مطرح باشد.
باکتری¬های ریزوبیومی,زادمایه,شوری,عناصر غذایی,کلزا
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_895.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_895_a0bdf20c2bd7b57c6abe764a119c7d09.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
آبشستگی در پایین¬دست سرریز لبه پهن دو طرف شیب¬دار
177
187
FA
ابوذر
سیفی
دانشگاه تبریز
علی
حسین زاده دلیر
دانشگاه تبریز
داود
فرسادی زاده
دانشگاه تبریز
هر ساله هزینههای سنگینی برای کنترل و جلوگیری از تخریب ناشی از آبشستگی در پاییندست سازههای آبی صرف میشود. از این رو پدیده آبشستگی در سازهها بسیار حائز اهمیت است و پیشبینی آن قبل از ساخت سازه امری ضروری میباشد. گسترش این پدیده میتواند عملکرد سازه را تحت تاثیر قرار داده و پایداری آن را به خطر اندازد. در این تحقیق ابتدا مهمترین عوامل موثر بر فرآیند آبشستگی در پایین دست کف بند سرریز لبه پهن دو طرف شیبدار شناسایی و با استفاده از تحلیل ابعادی به صورت گروههای بدون بعد استخراج شد. با استفاده از نتایج آزمایشگاهی، روابط و نمودارهای بدون بعد برای محاسبه طولهای مشخصه حفره آبشستگی از قبیل حداکثر عمق آبشستگی و محل وقوع آن، حداکثر گسترش حفره، ارتفاع تلماسه و فاصله افقی انتهای کف بند تا تاج تلماسه ارائه گردید. با استفاده از روابط ساده ارائه شده، میتوان شکل گودال را در شرایط مختلف تعیین کرد و برای کاهش خسارات احتمالی، اقدامات لازم را انجام داد.
آبشستگی موضعی,تحلیل ابعادی,سرریز لبه پهن دو طرف شیب¬دار,حفره آبشستگی
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_896.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_896_334ca13c8493af22ff0aee8aa5426650.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
اثر فسفر و بازدارنده نیتراتسازی 3 و 4 دی متیل پیرازول فسفات بر ویژگیهای کمی و کیفی گندم
189
201
FA
فریبا
احسان¬پور
دانشگاه شهرکرد
شهرام
کیانی
دانشگاه شهرکرد
shkiani2002@yahoo.com
علیرضا
حسین¬پور
دانشگاه شهرکرد
برای بررسی اثر کاربرد فسفر و بازدارنده نیتراتسازی 3 و 4 دی متیل پیرازول فسفات (DMPP) بر ویژگیهای کمی و کیفی گندم بهاره (<em>Triticum</em><em>aestivum</em> L.) رقم پیشتاز در سال 1389 آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو عامل نوع کود نیتروژن در پنج سطح 1- شاهد، 2 و 3- کود سولفات آمونیوم با و بدون DMPP و 4 و 5- کود سولفات نیترات آمونیوم با و بدون DMPP و سطوح مختلف فسفر در چهار سطح صفر، 30، 60 و 90 میلیگرم فسفر بر کیلوگرم خاک با سه تکرار در خاکی با فسفر قابلجذب کم (Olsen-P ≤ 5 mg/kg) در دانشگاه شهرکرد اجرا گردید. میزان نیتروژن مصرفی در تمامی تیمارها ثابت و برابر 100 میلیگرم بر کیلوگرم بود. نتایج نشان داد که کاربرد DMPP همراه با کود سولفات نیترات آمونیوم در سطوح فسفر 60 و 90 میلیگرم در کیلوگرم منجر به افزایش معنیدار (<em>p</em><em>≤</em>0.05) تعداد کل دانه در هر گلدان و وزن هزار دانه گندم و در همه سطوح فسفر منجر به افزایش معنیدار عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه گندم در مقایسه با مصرف این کود بدون بازدارنده DMPP شد. بر اساس نتایج بدست آمده کاربرد بازدارنده نیتراتسازی DMPP به خصوص همراه با کود سولفات نیترات آمونیوم منجر به افزایش معنیدار درصد پروتئین و غلظت روی در دانه گندم و کاهش نسبت مولاری اسید فیتیک به روی دانه شد. همچنین افزایش فسفر کاربردی، منجر به افزایش معنیدار (<em>p</em>≤0.05) عملکرد بیولوژیک و درصد پروتئین دانه گندم شد. بر اساس نتایج این پژوهش کاربرد بازدارنده نیتراتسازی DMPP به همراه کود سولفات نیترات آمونیوم برای افزایش عملکرد کمی و کیفی در گندم قابل توصیه است.
بازدارنده نیتراتسازی,فسفر,گندم,نیتروژن
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_897.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_897_7284b6e06b412a3c09547427c195698a.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
ارزیابی روشهای استحصال آب باران در افزایش رطوبت خاک و رشد نهال پسته
203
214
FA
محمدابراهیم
صادق¬زاده ریحان
مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان شرقی
داود
زارع حقی
دانشگاه تبریز
محمدرضا
نیشابوری
دانشگاه تبریز
neyshmr@hotmail.com
استحصال آب باران روشی برای توسعه بهرهبرداری از منابع آب سطحی در مناطق خشک است که به وسیله آن میتوان آب مورد نیاز مصارف خانگی، دام و کشاورزی را در مقیاس کوچک تأمین نمود. به منظور بررسی تاثیر جمع آوری آب باران توسط سامانههای سطوح آبگیر بر میزان رطوبت خاک و رشد نهال پسته، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تیمار در سه تکرار در طی سالهای 1388 و 1389 در ایستگاه تحقیقاتی خواجه واقع در استان آذربایجان شرقی طراحی و اجرا گردید. سامانه سطح آبگیر عبارت است از حوضه آبخیز کوچک که رواناب داخل آن به انتهای حوضه هدایت و از آن استفاده میشود.در این تحقیق هر کرت آزمایشی به عنوان یک سامانه سطح آبگیر عمل میکند و رواناب آن در انتهای کرت به چاله گیرنده رواناب یا کوزه سفالی تعبیه شده در چالهها هدایت میشود. اعمال تیمارهای مختلف در داخل چاله هر کرت (سطح آبگیر) با تغییر بافت خاک و همچنین قرار دادن ظرف سفالی آبگیر به شرح زیر اعمال شد: تیمارها عبارت بودند از: تیمار شاهد(A)، در این تیمار چاله حفر شده تنها از خاک حاصله از همان چاله مجدداً پر شد. تیمار پرلیت(B)، داخل چاله حفرشده این تیمار از مخلوط پرلیت، ماده آلی پوسیده و خاک با نسبت حجمی 1-1-2 پر شد. تیمارکوزه(C)، در چالهحفرشده سه عدد کوزه سفالی به ارتفاع 70 و به قطر10 سانتیمتر در سه نقطه چاله با فاصله مساوی جا گذاری و در تیمار سنگریزه(D)، دو ستون از سنگریزه در مجاورت چاله با فاصله 10 سانتیمتری از دیواره ایجاد گردید. در هر چاله، یک نهال پسته غرس و همچنین یک جفت حسگر TDR به طول 70 سانتیمتری جهت اندازهگیری رطوبت خاک چاله قرار داده شدند. نتایج نشان داد که استفاده از تیمارهای مذکور، موجب افزایش معنیدار ذخیره رطوبتی خاک، نسبت به تیمار شاهد در سطح احتمال 1 و5 درصد گردید. مقایسه میانگین رطوبت حجمی در تیمارهای آزمایشی در هر دو سال نشان داد که تیمار سنگریزه بیشترین میزان رطوبت را در خودش ذخیره کرده و بعد از آن به ترتیب تیمارهای کوزه، پرلیت و شاهد قرار گرفتند. همچنین تأثیر تیمارهای آزمایشی بر روی ارتفاع، قطر یقه و مساحت برگهای نهال پسته در سطح احتمال 1 در صد معنیدار بود. بیشترین میزان ارتفاع نهال، قطر یقه و مساحت برگها مربوط به تیمار سنگریزه و کمترین آنها مربوط به تیمار شاهد بود.
استحصال آب باران,پسته,سامانه سطوح آبگیر,سنگریزه,رطوبت حجمی
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_898.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_898_8957abf9784954e66f98edde18156f1b.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
ارزیابی جمعیت و خواص محرک رشدی باکتری¬های اندوریزوسفری، ریزوسفری و غیرریزوسفری در نهال¬های پسته
215
233
FA
فاطمه
حجت¬نوقی
دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان
عبدالرضا
اخگر
دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان
عیسی
اسفندیارپور
دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان
کاظم
خاوازی
موسسه تحقیقات خاک و آب کرج
در یک آزمون گلخانهای، جمعیت و خواص محرک رشدی باکتریهای اندوریزوسفری، ریزوسفری و غیرریزوسفری نهالهای پسته، مورد مطالعه قرار گرفت. با گذشت دو ماه از کشت، جمعیت باکتریهای اندوریزوسفری، ریزوسفری (R) و غیرریزوسفری (S) تعیین و 33 جدایه اندوریزوسفری، 25 جدایه ریزوسفری و 23 جدایه غیرریزوسفری خالصسازی گردید. آنگاه جدایههای مذکور از نظر تولید ایندول استیک اسید (IAA) و تثبیت نیتروژن مورد بررسی قرار گرفتند و نیز جدایههای ریزوسفری و غیرریزوسفری از نظر توان انحلال تریکلسیم فسفات و تولید سیدروفور مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که جمعیت باکتریهای ریزوسفری (10<sup>7</sup> × 4)، نسبت به جمعیت باکتریهای اندوریزوسفری (10<sup>5</sup> × 8/3) و غیرریزوسفری (10<sup>6</sup> × 3/1) بیشتر بود و تأثیر تحریک کنندگی ترشحات ریشهای بر جمعیت باکتریها با استفاده از نسبت R/S ارزیابی گردید و معادل 31 بهدست آمد. نتایج حاصل از تعیین برخی خصوصیات مهم محرک رشد نیز نشان داد که فراوانی جدایههای اندوریزوسفری، ریزوسفری و غیرریزوسفری در تولید ایندول استیک اسید (IAA)، به ترتیب، 5/48، 60 و 8/47 درصد و فراوانی جدایهها در تثبیت نیتروژن، به ترتیب، 3/27، 64 و 4/17 درصد بود و تمامی جدایههای ریزوسفری و غیرریزوسفری قادر به انحلال تریکلسیم فسفات بودند؛ لیکن جدایههای ریزوسفری نسبت به جدایههای غیرریزوسفری، توانایی بالاتری در انحلال تریکلسیم فسفات نشان دادند. ارزیابی توان تولید سیدروفور نیز نشان داد که 48 درصد از جدایههای ریزوسفری و 13درصد از جدایههای غیرریزوسفری، قادر به تولید سیدروفور به مقدار اندک میباشند. به طور کلی نتایج نشان داد، ترشحات ریزوسفری وبافت درونی گیاه نه تنها بر جمعیت باکتریهای اندوریزوسفری و ریزوسفری تأثیر گذاشتند بلکه باعث افزایش فراوانی باکتریهای ریزوسفری واندوریزوسفری محرک رشد گیاه شدند.
باکتری¬های اندوریزوسفری,پسته,تنوع عملکردی,ریزوسفری,غیرریزوسفری
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_899.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_899_b07bf083aed5fcc17f718490a19d6680.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
تأثیر استرپتومایسس¬ها بر کلنیزاسیون میکوریزی ریشه گیاه تره¬فرنگی و رشد آن
235
248
FA
زهرا
پورمیرزائی
دانشگاه تبریز
ناصر
علی¬اصغرزاد
دانشگاه تبریز
نصرت¬اله
نجفی
دانشگاه تبریز
قارچهای میکوریز آربوسکولار (AM) از دیرباز بهعنوان همزیست ریشه اکثر گیاهان در بهبود رشد آنها در شرایط فقر غذایی و تنشهای محیطی مؤثر شناخته شده است. شواهدی وجود دارد که حضور برخی میکروارگانیسمها از جمله اکتینومیستها یا برخی متابولیتهای حاصل از آنها با افزایش سرعت و مقدار تندش اسپور قارچهای AM و تولید هیفهای بیشتر، تکثیر انبوه این قارچها را فراهم کرده و پتانسیل زادمایه آنها را افزایش دادهاند. در یک آزمایس گلدانی گیاه تره فرنگی با قارچ<em>Glomus intraradices</em> و سه گونه استرپتوماسیس (<em>Streptomyces</em>. sp, <em>S. griseus</em> and <em>S. albogriseus</em>)در یک خاک لوم شنی استریل تلقیح شدند. در زمان برداشت، کلنیزاسیون میکوریزی و فراوانی اندامهای قارچی(هیف و وزیکول) در ریشه، وزن تر و خشک ریشه و بخش هوایی و همچنین غلظت فسفر ریشه و بخش هوایی اندازه گیری شدند. . نتایج نشان داد که هر سه گونه <em>Streptomyces</em> گذشته از اینکه باعث تحریک تشکیل همزیستی میکوریزی شدند، پتانسیل قارچ میکوریزی را در افزایش توانایی گیاه ترهفرنگی در جذب فسفر و رشد ریشه و بخش هوایی بهطور قابل توجهی افزایش دادند. هر سه گونه <em>Streptomyces</em> نسبت به تیمار شاهد (بدون باکتری) باعث افزایش معنیدار درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه گردیدند (01/0<em>P</em><). این افزایش در گونه <em>Streptomyces.</em> sp، 01/63، در گونه <em>S. albogriseus</em>، 91<sub>/</sub>56 و در گونه <em>S. griseus</em>، 27<sub>/</sub>32 درصد بود. همچنین فراوانی اندامهای قارچی در ریشههای میکوریزی ترهفرنگی در تلقیح توأم با هر سه گونه <em>Streptomyces</em> به طور معنیداری افزایش یافت. تیمارهای باکتریایی <em>Streptomyces.</em> sp، <em>S. albogriseus</em> و <em>S. griseus</em> به ترتیب 1<sub>/</sub>84، 6<sub>/</sub>78 و 67<sub>/</sub>71 درصد فراوانی هیف ریشههای میکوریزی را نسبت به تیمار شاهد (بدون باکتری) افزایش دادند. این افزایش در مورد فراوانی وزیکول به ترتیب 46/43، 33/41 و 96/29 درصد بود. تلقیح ریشههای میکوریزی ترهفرنگی با هر سه گونه <em>Streptomyces</em>، وزن تر و خشک ریشه و وزن خشک بخش هوایی و غلظت فسفر ریشه و بخش هوایی گیاه را به طور معنیداری افزایش دادند.
باکتری¬های کمکی قارچ میکوریزی,تره¬فرنگی,همزیستی میکوریز آربوسکولار,Streptomyces
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_900.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_900_1e98a86850fb823bb8dee71859a0ee63.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
اندوخته و پویایی کربن خاک پس از آتش¬سوزی در مراتع نیمه استپی چهارمحال و بختیاری
251
264
FA
جلال
حیدری
دانشگاه شهرکرد
شجاع
قربانی دشتکی
دانشگاه شهرکرد
فایز
رئیسی
دانشگاه شهرکرد
پژمان
طهماسبی
دانشگاه شهرکرد
آتشسوزی پوشش گیاهی مراتع یکی از دخالتهای مهم بشر در اکوسیستم است که می تواند فرایندهای این اکوسیستمها به ویژه معدنی شدن کربن خاک را دگرگون سازد. هدف از این پژوهش، بررسی پیامد آتشسوزی پوشش گیاهی بر توزیع ماده آلی و توان معدنی شدن کربن خاک (تنفس میکروبی) در مراتع نیمه استپی کرسنک واقع در استان چهارمحال و بختیاری بود. برای آن، مراتعی با تاریخچهی آتشسوزی گوناگون که در سالهای 1387، 1388 و 1389 به ترتیب 3، 2 و 1 سال پیش از این بررسی دچار آتشسوزی شده بودند، گزینش گردید. نمونهبرداری از دو لایه رویین (10-0 سانتیمتر) و زیرین (25-15 سانتیمتر) خاک، از هر جایگاه دچار آتشسوزی و جایگاه کنار آن که دچار آتش نشده بود (شاهد) در 9 تکرار (سرهم 108 نمونه) انجام شد. سپس پیامد آتش بر اندوخته ماده آلی خاک، معدنیشدن کربن، تندی معدنی شدن کربن در کل خاک و خاکدانههای درشت و ریز با آزمون t مستقل در سطح احتمال 5 درصد بررسی شد. این پژوهش نشان داد که اندوخته ماده آلی خاک در نمونههای رویین، 1 و 2 سال پس از آتشسوزی در برابر شاهد بهطور معنیدار کاهش یافت. آتش سبب کاهش معنیدار معدنی شدن کربن تنها در لایه رویین 1 سال پس از آتش شد، به گونهای که کربن معدنی شده خاک در برابر شاهد 22 درصد کاهش یافت. پیامد آتشسوزی بر تندی معدنی شدن کربن خاک 1 و 2 سال پس از آتش در برابر مناطق شاهد معنیدار بود و تندی معدنی شدن کربن خاک در این تیمارها در برابر شاهد به ترتیب 34 و 22 درصد افزایش یافت. افزون بر آن، معدنی شدن کربن در لایه رویین و زیرین بخش درشت ماده آلی در تیمار 1 سال پس از آتش در برابر شاهد کاهش معنیدار نشان داد. در مجموع میتوان دریافت که آتشسوزی در سالهای نخستین پس از رخداد آن سبب کاهش تندی انباشت کربن[1] در خاک شد، که با گذشت زمان پیامدهای زیانبار آن بر خاک تا اندازهای کاهش یافت.
آتش¬سوزی¬,انباشت کربن,اندوخته ماده آلی,تنفس میکروبی,مراتع نیمه استپی
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_901.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_901_614a4d6a46bda4a91567c12a9659e2fd.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
شبیه سازی عددی جریان روی سرریز لبه¬پهن مستطیلی با وجوه شیب¬دار بالادست و پایین دست با مدل فلوئنت
265
276
FA
اکرم
عباسپور
دانشگاه تبریز
akabbaspour@yahoo.com
میلاد
عبداله پور
دانشگاه تبریز
فرزین
سلماسی
0000-0002-1627-8598
دانشگاه تبریز
ferzin.salmasi@gmail.com
سرریز، از قدیمیترین سازههای هیدرولیکی ساخته بشر است، که برای اندازهگیری و تنظیم جریان آب بکار میرود. جریان روی سرریز متلاطم بوده و با اختلاط آب و هوا همراه میباشد. در این تحقیق جریان روی دو نوع سرریز لبه پهن ARB و BRA با وجههای شیب دار پاییندست و بالادست با استفاده از مدل k−ε استاندارد و بکارگیری نرمافزار دینامیک سیالات محاسباتی FLUENT به صورت دو بعدی شبیه سازی شد و سطح آزاد جریان با روش جزء حجم سیال VOF تعیین گردید. نتایج مدل عددی برای پارامترهای هیدرولیکی ضریب دبی، سرعت جریان و توسعه لایه مرزی با نتایج آزمایشگاهی و روابط موجود مقایسه شد. نتایج بدست آمده نشان داد که مدل آشفتگی k-e استاندارد و روش جزء حجم سیال VOF برای پیشبینی پروفیل سطح آب روی سرریزهای لبهپهن، برآورد ضریب دبی(C<sub>d</sub>) و پروفیلهای سرعت در فواصل مختلف روی تاج مناسب میباشد. حداکثر خطای نسبی برای بار هیدرولیکی و ضریب دبی به ترتیب برابر 06/4 و 54/6 درصد است که قابل قبول میباشد.
جزء حجم سیال,سرریز لبه پهن,ضریب دبی,فلوئنت,مدل آشفتگی k−ε
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_902.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_902_930a6b857d837f492df5104d62bbdf70.pdf
دانشگاه تبریز
دانش آب و خاک
2008-5133
2717-3755
23
4
2014
02
20
بررسی وضعیت برداشت از آب زیرزمینی آبخوان دشت همدان – بهار
277
289
FA
حامد
نوذری
دانشگاه بوعلی¬سینا همدان
hamnozari@yahoo.com
عادل
زالی
دانشگاه بوعلی¬سینا همدان
دشت همدان - بهار یکی از دشتهای ممنوعه از نظر حفاری چاه میباشد. برداشتهای بیرویهای که در سه دهه گذشته در این دشت صورت گرفته باعث افت شدید سطح ایستابی شده است. لذا در تحقیق حاضر به کمک آمار و اطلاعات مربوط به 2132 حـلقه چـاه و رشته قنات که طی سالهای 1387 تا 1388 در منطقه، حفاری و مورد بـهرهبرداری قرار گرفته است، مـیزان بـرداشت آب از منابع آب زیرزمینی محاسبه شد. سپس با توجهبه نوع سیستم آبیاری و همچنین نوع کشت اراضی منطقه، میزان آب برگشتی برآورد گردید پس از تهیه نقشههای پراکندگی مکانی بارش به کمک نرم افزار ArcGIS 9.3 و تعیین میزان رواناب حاصل از آن در منطقه، میزان تغذیه آب زیرزمینی محاسبه شد. نتایج این مطالعه نشان داد که میزان تغذیه خالص برای فصلهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان به ترتیب برابر با 08/96، 02/41، 01/76 و 8/55 میلیون مترمکعب و میزان برداشت از سفره آب زیرزمینی نیز به ترتیب 6/112، 7/143، 5/31 و 04/7 میلیون مترمکعب بوده است. در فصل تابستان در 27/15 و 69/21 درصد از مساحت دشت به ترتیب برداشت بیش از پنج برابر تغذیه و بین سه تا پنج برابر تغذیه بود. در فصل بهار در 2/3 و 55/35 درصد از مساحت دشت به ترتیب برداشت بیش از سه برابر تغذیه و برداشت بین یک تا سه برابر تغذیه بوده است. در فصل پاییز در 66/0 و 88/8 درصد از مساحت دشت به ترتیب برداشت بیش از سه برابر تغذیه و برداشت بین یک تا سه برابر تغذیه بود. در فصل زمستان نیز در 54/0 و 08/2 درصد از مساحت دشت به ترتیب برداشت بیش از سه برابر تغذیه و برداشت بین یک تا سه برابر تغذیه بوده است.
تغذیه آب زیرزمینی,دشت همدان – بهار,ArcGIS
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_903.html
https://water-soil.tabrizu.ac.ir/article_903_9a519a9ed48e211a102742b5f5b2b761.pdf